زویا پیرزاد، نامی که در دنیای ادبیات ایران، با ظرافت، لطافت و روایتهایِ دلنشین از سرزمینِ گرمِ جنوب است. بانویی که در سال 1331 در آبادان دیده به جهان گشود و با قلمِ توانای خود، خاطرات و هویتِ این شهرِ پرفراز و نشیب را در داستانهایش به زیبایی هرچه تمامتر به تصویر کشید.
شروعی با ترجمه و گامی در دنیای نویسندگی:
فعالیت ادبی زویا پیرزاد با ترجمه آغاز شد. ترجمهی “آلیس در سرزمین عجایب” از لوییس کارول، نخستین اثر او در این عرصه بود. اما روحِ نویسندگی در او ریشه دوانده بود و طولی نکشید که قدم به دنیای داستان و خلقِ قصههایِ خود گذاشت.
مجموعه داستانهایی که نام او را در ادبیات ایران ماندگار کرد:
دههی هفتاد، نقطه عطفی در کارنامهی ادبی زویا پیرزاد بود. در این دهه، سه مجموعه داستان کوتاه از او با نامهای “مثل همه عصرها”، “طعم گس خرمالو” و “یک روز مانده به عید پاک” منتشر شد که در سالهای اخیر در مجموعهای جامع به نام “سه کتاب” به چاپ رسید.
چراغهایی که روشن شدند و شهرتی که فراگیر شد:
اما بیشک، شهرت اصلی زویا پیرزاد با انتشار اولین رمان بلندش به نام “چراغها را من خاموش میکنم” در سال 1380 رقم خورد. رمانی که در شهر آبادان و در دههی چهل و پنجاه شمسی روایت میشد و داستان زنی ارمنی تبار به نام کلاریس را به تصویر میکشید. این اثر، مورد استقبال گستردهی منتقدان و مخاطبان قرار گرفت و جوایز ادبی متعددی از جمله جایزهی بنیاد هوشنگ گلشیری را برای پیرزاد به ارمغان آورد.
آثار دیگری که از این بانوی توانمند به یادگار ماند:
“چراغها را من خاموش میکنم” تنها شاهکارِ زویا پیرزاد نبود. او پس از این موفقیت، به خلق آثار دیگری همچون “غرور و تعصب و آدمهای زیرزمین” (مجموعه داستان)، “با من حرف بزن” (رمان) و “چراغها را من خاموش میکنم” (نمایشنامه) پرداخت و بار دیگر، ذوق و ظرافتِ قلمِ خود را به رخِ مخاطبان کشید.
روایتهایی از اقلیتها، تصویری از ایران:
آثار زویا پیرزاد به دلیل روایت ساده و ظریف زندگی اقلیتهای مذهبی در ایران، به خصوص ارمنیها، و همچنین تصویر دقیق او از تحولات اجتماعی و سیاسی ایران در دوران معاصر، مورد تحسین قرار گرفتهاند. قلمِ او، گویی تار و پودِ تاریخِ این سرزمین را به رشتهی تحریر درآورده و تصویری زنده و ملموس از آن به مخاطب ارائه میدهد.
افتخاراتی که در کارنامهی او درخشید:
علاوه بر جایزهی بنیاد هوشنگ گلشیری، زویا پیرزاد در طول دوران فعالیت ادبی خود، افتخارات دیگری را نیز کسب کرده است. از جملهی این افتخارات میتوان به دریافت جایزهی “چهل سال ادبیات ایران” در سال 1388 اشاره کرد.
ترجمههایی که نشان از تبحرِ او در زبان داشت:
زویا پیرزاد فقط یک نویسندهی توانمند نبود، بلکه مترجمی چیره دست نیز بود. او آثاری از نویسندگان برجستهی جهان را به زبان فارسی برگرداند و بار دیگر، دانش و ذوقِ خود را به منصه ظهور رساند.
زنی که از آبادان تا آلمان پرچمِ ادبیات ایران را برافراشت:
زویا پیرزاد هم اکنون در کشور آلمان زندگی میکند، اما روحِ او در تک تکِ واژگانِ داستانهایش جاری است و چراغِ داستانهایش تا همیشه روشن خواهد ماند. او بیشک، یکی از ستارگانِ درخشانِ ادبیات ایران است و نامش در تاریخ این سرزمین به نیکی یاد خواهد شد.